Thursday, August 2, 2007

*
من فقط بلد شدم از صبح که پا میشم از خودم سوال بی ربط بپرسم
اه صبح شده؟
پس همش خواب بود؟
ساعت چنده؟
باید حتما برم سر کار؟
اصلا راه نداره؟
فقط پنج دقیقه دیگه بخوابم؟
!تو رو خدا؟
من فقط شب ها یادم میفته که بشریت هم وجود داره و این همه دغدغه های فکری نباید شخصی باشه و بهتره بشری هم باشه
...
یه چیزه بی ربط غیر بشری
دیشب خواب دیدم مهران مدیری اومده خونه مون مهمونی و تو خواب جای عمه من بود. عجیبه که قدرت تشخیص زن یا مرد بودن عمه م رو نداشتم. بعد ما داشتیم تو خواب پوکر بازی میکردیم که من جر زدم. عمه م (مهران) پرسید جر زنی کردی؟ گفتم نه به جون عمه م...طفلکی چقدر هم ناراحت شد که به جونش قسم خوردم

No comments: