Saturday, February 28, 2009

*
دلم می خواد برم جبهه از خودم یه حرکت انفجاری انجام بدم
...
راستی!!! ازت هیچ عکسی ندارم
امروز با دوربین میریم از خورشید یه عکس بگیریم

Thursday, February 26, 2009

*

من میخوام یه کتابی بنویسم...نه! میخوام تو یه وبلاگی بنویسم که توش هیچ اتفاقی نمی‌‌افته. فقط من میام توش لیست خریدام رو هر شب مینویسم و بعد میرم میخوابم

Tuesday, February 24, 2009

*
من فکر کنم در زندگی قبلیم مش رمضون بودم تو روستای گلابتون

Monday, February 23, 2009

*
دنبال یه پام که دو تایی بپریم پایین
هر وقت از گلدن گیت پرید من هم پشت سرش از تخت می پرم پایین

Monday, February 16, 2009

*

چقدر اینجا ساکته!!! پنداری عروس رفته گل بچینه
...

Friday, February 13, 2009

*
همش این روزها کله ام پر است از فرضیه
فرض می کنیم من یه مرغ دارم که روزی سه تا تخم میذاره
وااااااااااای فرض کن؟

Thursday, February 12, 2009

*
کاش همه آدمها به بی غل و غشی یه من بودن
...
افسوس
...
آه

Wednesday, February 11, 2009

*

امروز روحیه کاریم رو تو تختخواب جا گذاشتم

Thursday, February 5, 2009

*

امروز بيرون بودم و تصميم گرفتم برم خونه. بعد تصميم عوض شد وهمون بيرون موندم

Wednesday, February 4, 2009

*
امروز تو خونه بودم و تصمیم گرفتم برم بیرون. کفشامو پوشیدم و از در رفتم بیرون. بعد در رو پشت سرم بستم