سنگ می لرزد درسرای کوه کاغذ می گرید از غایِت ِ باران و لنگر این شکسته تیغ در میانبر این گفتار در هق هق گفته های پوچ، چرخی میگردد لنگانتر از آنکه سر رشته اش را کشان کشان به اختتام منگارد و این مرموزگونه ثانیه هاست که در میان جادهء ابریشم در کنار تندیس بودا، در آوشخور زمان میرزد قطره قطرهء ما، جاری تر از آن
3 comments:
دست ها هم می لرزند..
سنگ می لرزد
درسرای کوه
کاغذ می گرید
از غایِت ِ باران
و لنگر این شکسته تیغ در میانبر این گفتار
در هق هق گفته های پوچ، چرخی میگردد لنگانتر از آنکه سر رشته اش را کشان کشان به اختتام منگارد
و این مرموزگونه ثانیه هاست که در میان جادهء ابریشم در کنار تندیس بودا، در آوشخور زمان میرزد
قطره قطرهء ما، جاری تر از آن
دامون
ذلت نمی پذیرد؟!!
Post a Comment