Monday, September 14, 2009

*
بادی که می وزید
خاکسترها را بلند کرد
و با خود برد
سپس
کمی آن سو تر
بر خاکسترهای دیگر
آرام
خواباندشان
...

2 comments:

محمد said...

فلسفی بود به شدت!!! ایول بابا، این کاره ای

در مورد نظرت هم باید بگم.. خب منم گفتم که خیلی هم قشنگه که راجع به بچه اش بنویسه، ولی اینکه عکسشم بذاره... خب شاید بچهه خوشش نیاد!! وگرنه اینکه "باید نداریم" یکی از تز های زندگیمه :دی

FASAANEH said...

عمری ست همگان را خاکستر نشین آرزوها کرده اند