*

آب روشنایی ست

 امروز دوش گرفتنم را

به فال نیک می گیرم

...

*

آب جوش می زند

کتری جیغ می زند

قوری به دوربین

زل می زند

...

*

دست هم را گرفتیم

 هاجستیم

و

واجستیم

...

 

*

 سنگ می لرزد

کاغذ می گرید

قیچی می لنگد

...

*

تف های سر بالا

این نردبان را بگیرید

بفرمایید بالا

دم در بد است

...

*

ما به سیم آخر زدیم

سیم خاردار بود

از لا به لای مرز

سینه خیز رد شدیم

...

*

امروز 

اول برج است

برج زهر مار

...

*

امروز 

پاهام خواب رفتن

هر چی داشتن 

رفته بر آب دیدن

...

*

امروز

  یاد اولین روزی افتادم

که از دماغ فیل 

افتادم

...

*

  

سگ همکارم دو ماه پیش بعد از یک عمل سزارین و هزار خرج و بدبختی سه قلو زایید. بعد عکس توله ها  رو آورد سر کار و به همه نشون داد. من هم اون روز انگار خیلی ابراز احساسات کردم چون تا یه لحظه چشمهام رو بستم و باز کردم دیدم یکی از این توله ها تو بغلم خوابیده و قراره در حقش مادری کنم

حالا این بچه دو ماه خیلی با وفاست.  باهوشه و با دو جلسه مدرسه رفتن همه چی رو فهمیده. فقط هنوز نفهمیده ما صاحبشیم! توله سگ گاهی فکر میکنه رییس گله گرگاست و گاهی هم مهدکودکی ایم

  خلاصه تازگی آ درباره سگم خیلی با همه حرف می زنم.  وقتی هم که من حرف نمی زنم بقیه از حالش هی می پرسن در حالی که از حال خودم نمی پرسن!  به نظرم اصلا عجیبه که محل آدم نزارن بعد محل سگ آدم بزارن

 ...