سگ همکارم دو ماه پیش بعد از یک عمل سزارین و هزار خرج و بدبختی سه قلو زایید. بعد عکس توله ها رو آورد سر کار و به همه نشون داد. من هم اون روز انگار خیلی ابراز احساسات کردم چون تا یه لحظه چشمهام رو بستم و باز کردم دیدم یکی از این توله ها تو بغلم خوابیده و قراره در حقش مادری کنم
حالا این بچه دو ماه خیلی با وفاست. باهوشه و با دو جلسه مدرسه رفتن همه چی رو فهمیده. فقط هنوز نفهمیده ما صاحبشیم! توله سگ گاهی فکر میکنه رییس گله گرگاست و گاهی هم مهدکودکی ایم
خلاصه تازگی آ درباره سگم خیلی با همه حرف می زنم. وقتی هم که من حرف نمی زنم بقیه از حالش هی می پرسن در حالی که از حال خودم نمی پرسن! به نظرم اصلا عجیبه که محل آدم نزارن بعد محل سگ آدم بزارن
...
Sunday, September 11, 2011
*
مسافرت خوبه
دید آدم رو به دنیا عوض می کنه
دلم رو آشوب می کنه
حالم رو از بشریت به هم می زنه
فرض کن برای خودت آرمان و عقیده و ایده ای پیدا کردی که درسته و به خاطرش جانت را هم حاضری بدی
در سفر می بینی مردم یک شهر همین ایدئولوژی رو زمانی داشتن و به خاطرش جان خیلی ها را گرفتن
...
Monday, July 25, 2011
*
به مناسبت روز تولدم
صبح با پیدا کردن مقداری موی سفید در آینه
خودم رو خیلی سورپرایز نشون دادم
...
Friday, July 22, 2011
*
غاز خونه همسایه ست
مرغ سحر ما رو نبرین
...
Thursday, July 21, 2011
*
خوندن خاطرات و زندگی گذشتگان
آینده رو جلو چشمم تیره و تار میکنه
من بیشتر دوست دارم برای دیگران
خودم خاطره تعریف کنم
...
Thursday, July 14, 2011
*
آدما شیرین مثل قندن سر کار
باید از خونه قند شکن بیارم فردا
...
Tuesday, July 12, 2011
*
یه موقعیت خوبی تو زندگی, گم شده
لطفا هر کی پیداش کرد
فوری خرابش کنه
...
Sunday, June 5, 2011
*
حرف های پیش پا افتاده
حرف های زیادی
و بی مقدار
این سکوت
را بخورید
...
Tuesday, May 24, 2011
*
سلام
پنبه های پهلوانِ
آغشته به بنزین
...
*
دلتنگی های کوچکم
برای خودشان
یلی شده اند
...
Sunday, May 8, 2011
*
این چه گاو صندوقی یه که
گنجایش یک گوساله رم نداره
...
Thursday, May 5, 2011
*
ولی
یه
سفیه
...
Tuesday, May 3, 2011
*
تازگیا هر جفنگ مذلفی که رو زمین پیدا می شه میزارن رییس ما
امروز تو میتینگ بعد هر پاراگرافی که از خودش تعریف می کرد
می پرسید سوال دیگه ای ندارین؟ و من واقعا از صبح این برام سواله