Tuesday, November 17, 2009

*
صبح با زنگ ساعت از خواب می پرم. خاموشش می کنم می خوابم و تو خواب می بینم
که ساعت داره زنگ می زنه و من خاموشش می کنم می خوابم و تو خواب می بینم
که ساعت داره زنگ می زنه و من خاموشش می کنم می خوابم و تو خواب می بینم
...که ساعت داره زنگ می زنه من خاموشش می کنم می خوابم و
اصلا اون قدر زنگ بزنه تا جونش در آد

No comments: