Tuesday, July 22, 2008

*


کاش کی کش می اومدم

با اینکه تمام سلول های بدنم دچار بحران کوفتگی شده باز روحیه م رو نباختم و همچنان دو روزه ورزشکارم! رفتم باشگاه تارعنکبوتا اسم نوشتم که روزی مثه اسپایدرمن در جامعه افتخار آفرینی کنم
...
من همیشه یه چیزایی رو تو ذهنم می نویسم که یادم نره بعد یادم میره کجای ذهنم نوشتمش و در به در کوچه پس کوچه های ذهن رو دنبال آدرسش میگردم و در بین راه به آدرس های دیگه میرسم که باید گلدونا رو آب بدم, لباسا رو از خشکشویی بگیرم, اجاره رو بدم, دکتر رو کنسل کنم, قبولیه خواهرم رو تبریک بگم, روغن ماشین رو عوض کنم...ولی یه چیزی یادم نمیاد

No comments: