Wednesday, February 27, 2008

*
وقتی جدی نگام میکنه بعد خیلی جدی میگه حالا می خوام یه حرف جدی بزنم, نفسم تو سینه حبس میشه و باید برم زیر تخت قایم شم
!من تو عمرم هیچ حرف جدی نزدم. اگر هم زدم کسی جدی نگرفتتش
دیگه صبح ها دیر نمیرم سرکار, جداً

No comments: